Tuesday, July 24, 2007

شبها مرغ لب بسته منم


آه ای صبا چون تو مدهوشم من
خود فراموشم من
خانه بر دوشم من خانه بر دوش
من در پیش کو به کو افتادم
دل به عشقش دادم
حلقه بر گوشم من حلقه بر گوش
گر در کویش برسی برسان
این پیام مرا
بی چراغ رویت
من ندارم دیگر
تاب این شبهای سرد و خاموش
هرگز هرگز باور نکنم
عهد و پیمان ما شد فراموش
ای جان من غرق سودای تو
بی تماشای تو
دل ندارد ذوق گفتگویی
بی جلوه ات آرزو بی حاصل
بی تو در باغ دل
خود نروید سرو آرزویی
شبها مرغ لب بسته منم
دل شکسته منم
تا سحر بیدارم
سر به زانو دارم
بر نخیزد از من های و هویی
بی تو سیر گل را چه کنم
گل ندارد بی تو رنگ و بویی

No comments: